zeinabotalebi: بی‌نهایت
zeinabotalebi: نگر تا این شب خونین سحر کرد/چه خنجرها که از دل ها گذر کرد/ز هر خونِ دلی، سروی قد افراشت/به هر سروی، تذروی نغمه برداشت/صدای خون در آواز تذرو است/دلا اين يادگار خون سرو است
zeinabotalebi: ایدل همه اسباب جهان خواسته گیر/ باغ طربت به سبزه آراسته گیر/ وآنگاه بر آن سبزه شبی چون شبنم/بنشسته و بامداد برخاسته گیر/
zeinabotalebi: بنگر ز صبا دامن گل چاک شده /بلبل ز جمال گل طربناک شده /در سایه گل نشین که بسیار این گل/ در خاک فرو ریزد و ما خاک شده
zeinabotalebi: چنان مستم چنان مستم من امروز/که از چنبر برون جستم من امروز/چنان چیزی که در خاطر نیابد/ چنانستم چنانستم من امروز
zeinabotalebi: این بحر وجود آمده بیرون ز نهفت/کس نیست که این گوهر تحقیق بسفت/هر کس سخنی از سر سودا گفتند/زآن روی که هست کس نمی داند گفت/
zeinabotalebi: مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو/جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو/غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی/نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو/هلالی شد تنم زین غم که با طغرای ابرویش/که باشد مه که بنماید ز طاق آسمان ابرو
zeinabotalebi: سایه‌ها
zeinabotalebi: همیشه فاصله‌ای هست./اگر چه منحنی آب بالش خوبی است./برای خواب دل آویز و ترد نیلوفر،/همیشه فاصله‌ای هست./دچار باید بود/و گرنه زمزمه حیات میان دو حرف/حرام خواهد شد./و عشق/سفر به روشنی اهتراز خلوت اشیاست.
zeinabotalebi: نام تو چیست ؟ غوغای رودخانه ی همسایگی است/ وقتی به شیب دره/ سرازیر می شود
zeinabotalebi: سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت/آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت/تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت/جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت/سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع/دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت
zeinabotalebi: تو را من چشم در راهم/شباهنگام/در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام/گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمی کاهم/تو را من چشم در راهم.
zeinabotalebi: گلشن شوقی هوس دارم که رضوان از بهشت/بر در باغ آید و سوی گلستانم کشد/وعده گاهی کو که چون نومید برخیزم ز وصل/دست امید وفای وعده دامانم کشد/در کدامین چشم جویم آن نگاه بردگی/کاشکارا گویدم برخیز و پنهانم کشد
zeinabotalebi: اهل کاشانم، اما/شهر من کاشان نیست./شهر من گم شده است./من با تاب ، من با تب/خانه ای در طرف دیگر شب ساخته ام./من در این خانه به گم نامی نمناک علف نزدیکم./من صدای نفس باغچه را می شنوم./و صدای ظلمت را ، وقتی از برگی می ریزد.
zeinabotalebi: ما دلشدگان خسرو شیرین‌پناهیم/ ما کشته آن مه‌رخ خورشید‌کلاهیم/ ما از دو جهان غیر تو ای عشق نخواهیم
zeinabotalebi: گفتم از ورطه عشقت به صبوری به درآیم/ باز می‌بینم و دریا نه پدیدست کرانش
zeinabotalebi: وقتي دل سودايي مي رفت به بستانها/بي خويشتنم کردي بوي گل و ريحانها/گه نعره زدي بلبل گه جامه دريدي گل/تا ياد تو افتادم از ياد برفت آنها
zeinabotalebi: بر این رواق زِبَرجَد نوشته‌اند به زر/که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند
zeinabotalebi: آن فروریخته گل‌هـایِ پریشان در باد/ کز پیِ جام شهادت همه مدهوشانند/ نامشان زمزمه‌یِ نیم شب مستان باد/ تا نگویند که از یاد، فراموشانند/
zeinabotalebi: ‏با همه تدبیر خویش ما سپر انداختیم/ ‏روی به دیوار صبر چشم به تقدیر او
zeinabotalebi: تو مبین که بر درختی یا به چاه/ تو مرا بین که منم مفتاح راه
zeinabotalebi: امید...
zeinabotalebi: زمستان است....
zeinabotalebi: Rotation proof!!/ همه حدیث وفا و وصال می‌گفتی/چو عاشق تو شدم قصه واژگون کردی/
zeinabotalebi: این لحظه چو باران فرو ریخته از برگ/ صد گونه سخن هست و مجال سخنم نیست/ بدرود تو را انجمنی گرد تو جمع اند/ بیرون ز خودم راه در آن انجمنم نیست/ دل می تپدم باز درین لحظه ی دیدار/ دیدار، چه دیدار ؟ که جان در بدنم نیست/ بدرود و سفر خوش به تو آنجا که رهاییست.
zeinabotalebi: طریق عشق طریقی عجب خطرناک است/ نعوذ بالله اگر ره به مقصدی نبری
zeinabotalebi: .نگاهت می‌کنم خاموش و خاموشی زبان دارد/زبان عاشقان چشم است و چشم از دل نشان دارد
zeinabotalebi: حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند/محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند
zeinabotalebi: باشد اینجا تا یادم نرود به چه جان‌کندنی از این روزها گذشتم
zeinabotalebi: کیست در این شهر که او مست نیست/کیست در این دور کز این دست نیست/کیست که از دمدمه روح قدس/حامله چون مریم آبست نیست/کیست که هر ساعت پنجاه بار/بسته آن طره چون شست نیست/چیست در آن مجلس بالای چرخ/از می و شاهد که در این پست نیست/