ŽaŽa.Hamzeh: . در حاشیه ی خیابونی که روزمون رو توش ساختیم.
ŽaŽa.Hamzeh: . یه پیاده‌روی کوتاه،یه پارک خلوت،یه پروژه کتابخونی تو هوای ابری و خنک صبح سیزده اسفند
ŽaŽa.Hamzeh: .عصر خسته‌ی جمعه
ŽaŽa.Hamzeh: "Couldn't Load My ArtWork.Tap To Retry" #BAT اسمی که تاحالا چیزی ندیده بودم ازش.
ŽaŽa.Hamzeh: شاید پنجره‌ای وسط آسمون!
ŽaŽa.Hamzeh: such a lonely day
ŽaŽa.Hamzeh: DSC08633
ŽaŽa.Hamzeh: صبح سرد و خشکِ اول زمستون
ŽaŽa.Hamzeh: از نوادگان چوب ریش ـه.تمام راه و با رفقاش از سرزمین میانه پاشدن اومدن اینجا که چیزی و به آدمها بگن.همه تو راه توسط بارون های اسیدی و آلودگی هوا و آب آلوده تلف شدن و فقط این تونسته تا دم دفتر سازمان ملل تو تهران برسونه خودشو،ولی متاسفانه قبل ازینکه بتونه ح
ŽaŽa.Hamzeh: تو این شهر یخ زده ی خاکستری، دیدن یه رنگین کمونِ واقعی،مثل دیدن یه معجزست!درست مثل بوی گل نرگس و مریم که انگار از یه جای بهتری ازین دنیا اومدن!
ŽaŽa.Hamzeh: جاهای خالی را با مداد مناسب پر کنید.
ŽaŽa.Hamzeh: پاییز ۹۳ - گرکان
ŽaŽa.Hamzeh: #اربعین
ŽaŽa.Hamzeh: کشف امروز! "میم ؛ می خواهم آواز تو باشم."
ŽaŽa.Hamzeh: مدرنیته .Vs سنت
ŽaŽa.Hamzeh: یکی از بینظیر ترین لحظه هایی که دیدم.پیاده‌رو کاملا با برگ فرش شده بود و باد که میومد همینطور هی یه عالمه برگ از رو درختا شناور میشدن و میوفتادن کف خیابون!از مقامات مسئول تقاضا دارم این برگ های معرکه و حداقل تا یه هفته از رو زمین جمع نکنن! -__-
ŽaŽa.Hamzeh: شنل قرمزی!
ŽaŽa.Hamzeh: تا زانو توی پاییز!
ŽaŽa.Hamzeh: داره نگات میکنه!
ŽaŽa.Hamzeh: تشییع پیکر شهدای گمنام - میدان امام حسین - عاشورای نود و سه
ŽaŽa.Hamzeh: نون خشک های فانتزی!
ŽaŽa.Hamzeh: #گرفیتی ماندگار و مشهورِ #ژئو در مورد کم آبی تهران.بالاخره پیداش کردم! B| #graffiti #GEO
ŽaŽa.Hamzeh: گذرگاه نفس های خسته ی عصر یک روز بارونی!
ŽaŽa.Hamzeh: من و تو #قانون میخوانیم.قانون باز خواهد گشت!
ŽaŽa.Hamzeh: Loading...